اولش میخواستم از همه تشکر کنم که به سوالام جواب دادید و نظرتونو گفتید.چه اونایی که گفتن عادی ام چه اونایی که چیزای دیگه ای گفتن،از اونام ممنونم که صادقانه حرفشونو زدن، راستش من با وبلاگ زدنم خراب کردم.از حرفایی که زده شد ناراحت نیستم چون فهمیدم که تقصیر خودم بودهخودم باعث شدم بعضیا دچار سوتفاهم بشن.

خب گفتن بعضی چیزا سخته،یعنی من خراب کردم و حالا درست کردنش سخته،چون نوشتن از بعضی چیزا سخته فقط میخوام بگم که فکرایی که بعضیا درباره حسابرسی بابام کردن اشتباهه اصلا اونطوری که از نوشته هام برداشت میشه نیست.واقعا نیست.

مثلا اگر توی یکی از پستام  گقتن که تا حالا اونجوری نخورده بودم شاید دو سه تای معمولیش شده بود چهارتا یا پنج تا.توضیح دادنش سخته ولی خواهش می کنم فکراتون رو درباره بابام درست کنید ،مهم نیست اگر درباره خودم هر فکری کنید، فک کنید غیر عادی ام یا شرم،یا خرابکارم یا هر چیز دیگه اشکالی نداره ولی درباره بابام فکر بد نکنید.

همیشه میگن یه بچه مهر و محبتی که بهش نیاز داره رو از مادرش میگیره ولی برای من واقعا برعکس بوده، نمی گم مامانم به من محبت نکرده و نمی کنه چرا ولی اگر بابام نبود من واقعا  همیشه تو زندگیم تنها میموندم.

+قسمت عدالتخواه مغزم چند روزیه خیلی داره حرف میزنه میره رو مخم.چی میگه؟میگه عدالت و باید به این مدیر بی عدالت نامردم بچشونی:/// آخه مگه چیکار کردم چیکار کردم هنوزم باید از سایت محروم باشم:(



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها