امروز مثلا زود اومد.خیلی منت گذاشت که یکساعت قبل از شام اومد.هرچند اگر کلانم خونه نیان برام مهم نیست.نه دروغ گفتم مهمه.خوشحال میشم واقعاحداقل درباره اون از ته دل خوشحال میشم اگه نیاد.

بعدش مامان با کلی هیجان گفت باهاشون برم تو پارکینگ چون برام یه سوپرایز دارن.دارن.رو این تاکید می کردکه این کادو از طرف هردوشونه.نمی دونست وقتی اینو میگه من حتی دیگه پام نمی کشه تا پارکینگ برم، چه برسه ازش استفاده کنم، حالا هر چی که بود!!

هر چند تصورم از کادوش مثلا یه کاماروی کروک بود وقتی گفت بریم پارکینگ:/ ولی رفتم دیدم یه دوچرخه ست :| دوچرخه !!

دلم میخواست بگم چی شده یهو؟ تو ایران که دوتا دوتا سوئیچ ماشین کادو میدادی، حالا اینجا شد دوچرخه؟ البته خودم جوابشو می دونستم.احتمالا اینجا باید قوانین شهروندی رو رعایت کرد تو قانون اینجا نوشته زیر 18 ساله ها نباید رانندگی کنن پس نباید دیگه!! اینکه خیلی واضحه نه؟!! جای بحثم نیست!!ولی ایران هر غلطی کنیم اشکالی نداره چون دارن زور میگن که تو قانونشون نوشتن زیر 18 ساله ها نباید رانندگی کنن!!

همینقدر وطن فروش و همینقدر غرب زده:/

شایدم مثلا اگه پشت فرمون گیر بیفتم دیپورتم می کنن ایران.واسه همین وسیله نقلیه مناسب سنمو خریده!!

(آخرش می فهمم دقیقا کدومشه)

ولی ته تهش با این کادوش باعث شد بدم بیاد ازشواسه چندمین باربدم بیاد.هنوز نفهمیده دیگه اون روزایی که با این کادوهای ضد بابا بال در میوردم و عاشقش میشدم گذشته،خیلی وقته گذشته.الان دیگه فقط متنفر میشم بدتر.می دونه بابا نظرش درباره تنها بیرون رفتنم اینجا چیه و باز دوچرخه خریده و مسیر دوچرخه سواری شهر و نشونم میده.کی میخوای عوض شی مامان کی؟!

+با بابا حرف زدم.یعنی امروزکه فقط اون حرف زد.من فعلا بغضم و خالی کردم. ولی واسه هر روز ساعت یک و نیم بعد از ظهر قرار چت گذاشتیم.

++این بارون لعنتی چرا بند نمیاد.عاشق بارونم ولی از بارونای اینجا متنفرم متنفرآره اصلا منم یه ایران زده ام!!!

00:13


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها