امروز خودم قضیه رو پیگیری کردم.

زنگ تفریح آخر رفتم پیش معاون بهش گفتم ظاهراً قرار بوده من مقاله اون دو نفر دیگه رو هم بخونم حتما.گفتم پدرم پیگیر شدن که خوندم یا نه.

چند ثانیه یه جوری نگام کرد انگار شاخ دارم.بعدم گفت بیا.د

نبالش رفتم دفتر از تو کشو دو تا برگه A4 که تو یکیش تا نصفه و یکی دیگه دو سومش نوشته شده بود داد دستم گفت خوندی بذار رو میز.بعدم دوباره رفت تو حیاط.

اونی که دو سوم صفحه بود نوشته بود خشونت آنی در محیط آموزشی معضل بسیار بزرگ و خطرآفرینیه و این زوال لحظه ای عقل باعث میشه دوست و دشمن اون لحظه با هم فرقی نداشته باشن و سر مسایل پیش و پا افتاده و سوءتفاهم و توهم ذهنی که در فرد ایجاد شده خشونت آنی ایجاد شه که با هیچ حرفی هم متقاعد نشه و باعث بروز درگیری بیهوده که ممکن است منجر به خسارات جانی جبران ناپذیر شود باشد.

خلاصه که بیشتر داشت ماجرای دعواشونو تعریف می کرد تا اینکه بخواد از خشونت لحظه ای بگه.فهمیدم با هم دوست بودن که سر یه سو تفاهم دعواشون شده بوده.

دومی هم نوشته بود: خشونت آنی بسیار خطرناک است و بهتر است انسان در هر شرایطی به خصوص در محیط آموزشی از اعمال خشونت پرهیز کند چرا که ممکن است خسارات جبران ناپذیری به دنبال داشته باشه و این خشونت آنی باعث بیدار شدن خوی غیر انسانی در دیگر افرادی که دارای روحیه خشونت آمیز هستن شود و باعث‌ آسیب رساندن جدی به دیگران.


+هردو برگه اسم داشت.تا قبل خوندن اینا نمی دونستم اسماشونو ولی دیگه به اسم هم می شناسم. تابلو بود کدوم مال کدومه

++ خوی غیر انسانی !!!! روحیه خشونت آمیز!!! جالب بود☹️

+++ امروز دوباره دیدمشون.هر دوشونو.با هم بودن.امیدوارم تا آخر سال همینجوری در صلح بمونن.

++++ اینم از عدالت خواهی استاندارد.مطالبه گری به روش بابا.الان خیلی خوشحال و راضی  و خوشبختم ،عدالت کاملا برقرار شد و همه به سزای اعمالشون رسیدن.

+++++ یه فیلم دیده بودم توش یه دختره بود می تونست یه کاری کنه افکار آدما واسش زیرنویس شه. خیلی دوست داشتم لحظه نگاه معاون اون توانایی رو داشتم☹️


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها